فتح آبادی: روزی به بدخشان میگویم با من چکار کرد
مربی پیشین گل گهر نسبت به روزهای حضورش در این فصل به شدت دلخور است و انگار جدایی از گل گهر و به زعم خودش تهمت هایی که به او زده شد، به حدی برایش سنگین بوده که تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفته است.
فتح آبادی: روزی به بدخشان میگویم با من چکار کرد
مربی پیشین گل گهر نسبت به روزهای حضورش در این فصل به شدت دلخور است و انگار جدایی از گل گهر و به زعم خودش تهمت هایی که به او زده شد، به حدی برایش سنگین بوده که تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفته است.
به گزارش کرمان ساکر، در لابلای روزهایی که گل گهر در مسیر صعود طی کرده، به نظر می رسد یک نفر بیشتر از همه بابت طراحی فوق العاده صعود دلخور است؛ رضا پورفتح آبادی، با سابقه ای که رکورد تعداد کامنت های اینستاگرامی کرمان ساکر زیر پست مربوط به ویدئوی مصاحبه عیدانه را به خود اختصاص داده، در نهایت تصمیمی گرفته که کمی به دور از عدالت فوتبال است؛ 15 سال حضور در گل گهر و تجربه خوب از حضور در سیرجان، احتمالا بعد از تصمیم عجیب مدیران باشگاه گل گهر با خداحافظی اش از فوتبال به پایان برسد. جذاب و کمی قابل تامل خواهد بود که داستان جدایی این مربی احساسی را در ادامه بخوانید.
سال 97 به نظر برای شما خیلی خوب تمام نشد و ناگهانی از گل گهر جدا شدید. چه شرایطی به وجود آمد که از گل گهر دور مانده اید و در کل سال 97 برای شما چگونه سپری شد؟
در ابتدای در جریان مذاکراتی که با باشگاه گل گهر داشتیم، هدف تیم در این فصل اینطور عنوان شد که یک مربی جوان و آینده دار از سیرجان رشد کند و طبق گفته مدیران باشگاه به این نتیجه رسیدند که روی من سرمایه گذاری کنند. صحبت هایی انجام شد و من قبول کردم اما منوط به اینکه آقای وینکو هم مرا قبول داشته باشد و بعدا در جلسه با ایشان و آقای جواهری صحبت هایم را بیان کردم که کار شروع شد. در سایت باشگاه اعلام شد که من دستیار اول در کنار آقای بگوویچ هستم اما قبول نکردم و به حضور آقای یکه که سابقه بزرگی دارد جسارت نکردم و میخواستم تجربه به دست بیاورم. طبیعتا در هر کاری اختلاف نظرهایی به وجود می آید و منم هم اخلاقم به گونه ای است که در هر مجموعه ای کار کنم حرفم را می زنم و می گویم درست است یا اشتباه اما در نهایت تصمیم گیرنده سرمربی است. بعد از مدتی از صحبت های من اینطور برداشت شد که میخواهم در کار آقای بگوویچ سنگ اندازی کنم. من می خواستم بدون اینکه باشگاه حرفی زده باشد در نیم فصل جدا شوم اما تماس گرفتند و صحبت کردیم. صداقت یا عدم صداقت من را می توانید از بازیکنانی که تاکنون در کنارشان بوده ام سوال کنید؛ من رو در رو انتقاد می کنم و راحت حرفم را می زنم. اگر انتقادی مطرح می شد با هدف دلسوزی بود نه تخریب. بعد از بازی مقابل مس رفسنجان هم اتفاقاتی رخ داد که من جدا شدم.
بهترین اتفاق زندگی تان در سال 97 چه بود؟
نمی توانم بگویم سال خوبی بود چون زندگی من و خانواده من تحت الشعاع حضورم در گل گهر قرار گرفته بود و بی مهری و کم ارزش شدن ها به خانواده من هم سرایت کرد. اتفاق خوب هم داشتم که محرمانه است و نمی توانم بگویم.
اما بدترین اتفاق؟
این بود که باشگاه گل گهر بعد بازی مس رفسنجان مرا به عنوان خائن معرفی کرد و در رابطه با محرومیت علیرضا ابراهیمی معتقد بودند که من خبر داشتم اما چیزی نگفته ام.
داستان چگونه بود؟ سرپرست تیم اشتباه کرد اما شما کنار گذاشته شدید.
من قبلا پنج سال در نقش سرپرستی فعالیت کرده ام و حتی زمانی که آنالیزور بودم، برای کار خودم تعداد کارت ها را یادداشت می کردم و با سرپرست تیم چک می کردیم. اما من به هیچ عنوان از محرومیت ابراهیمی خبر نداشتم که این برداشت انجام شد. بعد از سال ها فعالیت که هم بالا بودم و هم پایین، خیلی برایم سخت بود؛ اینکه یک نفر بدون قضاوت درست و در حالی که این مسئولیت به عهده من نبود، صحبت های من را گوش نکند. من دستیار آقای بگوویچ بودم و مگر می شد به او نگویم تا تیم با ترکیب دیگری بازی کند. وقتی چندین سال کار می کنید خیلی چنین رفتارهایی بعید است. متاسفانه شنونده ها هم راحت تایید کردند و این برای من خیلی سخت بود. من در این جایگاه بودم و می دانم اشتباه در این چنین جایگاهی خیلی بد است و حتی در حمایت از آقای افسری استوری گذاشتم و البته نمی دانم چه برداشتی از آن شد. آقای جواهری فردای بازی با مس رفسنجان تماس گرفتند و گفتند سرپرست تیم اعلام کرده فتح آبادی خبر داشته اما چیزی به من نگفته! در این موضوع 100 درصد مسئولیت با سرپرست است و چنین اتفاقی در زمان حضور من به عنوان سرپرست رخ نداده بود. گفتند یک جلسه سر تمرین نیا تا موضوع بررسی شود. بعد از یک روز بررسی انجام نشد و چون گفته بودند یک جلسه؛ من بعد از یک روز به تمرین رفتم و گفتند نباید می آمدی و بعدا توضیح دادند که اینطور شده و سپس حرف و حدیث هایی شنیده شد. در بحث مدیریتی ما حرف و حدیث نداریم و مثلا نمی شود یک نفر از بیاید و بگوید فلانی این حرف را زده و باور کنید. من دو سال با آقای بدخشان کار کردم اما چه می شود که یکباره نظرش عوض می شود؟ قضاوت انسان ها کار ساده ای شده و هر کسی می تواند به راحتی قبول کند و تهمت بزند. مسلمانیم و اعتقاد داریم که خدا هست. آن که حضرت علی بود حقش را خوردند، ما که خاک پای او هم نیستیم. تهمت زدند و خانواده من را تحت تاثیر قرار دادند و پسر من در مدرسه اذیت شد چون به او می گفتند پدرت اخراج شده؛ من به همین خاطر از آن ها نمی گذرم و حلالشان نمی کنم و موضوع را به خدا واگذار می کنم.
پس به همین راحتی گفتند دیگر حضور نداشته باشید.
تاکنون هیچ تماسی گرفته نشده که من نباشم و فقط وعده های امروز و فردا وجود داشته! فردا هنوز نرسیده و قرار بود شنبه باشد اما من هم خیلی پیگیر نشدم. از رسانه های کشوری تماس گرفتند و من دروغ گفتم که خودم مرخصی گرفته ام و همین جا به این خاطر که دروغ گفته ام از آن ها عذرخواهی میکنم. نمی خواستم حاشیه ایجاد شود و آرزوی من صعود گل گهر به لیگ برتر است. باشگاهی که مدعی حرفه ای شدن است باید به طور رسمی به مربی اش اعلام کند شما نیستید و اگر غیر این است پس مشکل را حل کند.
وینکو بگوویچ با دستیارانش اختلاف پیدا می کند؟
آقای وینکو یک مربی خارجی و اروپایی هستند که سال ها در ایران زندگی کرده اند و با خلق و خوی ایرانی ها آشناست. در کرمان هم چندین سال حضور دارند. به نظر من یک سرمربی باید در کارش اقتدار داشته باشد و بگوید من رضا را می خواهم یا نمی خواهم و فقط دو راه دارد. همه جا کادر فنی بحث می کنند اما تصمیم گیرنده نهایی سرمربی است و او تعویض ها را انجام می دهد و کمک فقط نقش دارد. در مورد ماندن مربیان در گل گهر تناقض گفتار داشت. حتی آقای یکه هم به خاطر شعارهای تماشاگران علیه وینکو آمد جلو و با آن ها درگیر شد در حالی که هیچ ربطی به او نداشت. به دهلیز بگوویچ هم گفتند نیا.
فلسفه گل گهر در سال های اخیر بر محور صعود بوده؟
من زمان آقای شهبا هم که بودم بودجه تعریف شده ای داشتیم و شرکت گل گهر بودجه را می داد و می گفت اگر با این بودجه می توانید صعود کنید. هزینه زیادی انجام نمی شد. شهبا هم بر روی بومی گرایی تاکید داشت و بازیکنان مطرحی مثل مسلم فیروز آبادی، عباس پورخسروانی، محسن ایران نژاد و مختار جمعه زاده از نتایج خوب و با وجود بودجه کم بودند که به فوتبال ایران معرفی شدند. از سه سال قبل گل گهر برنامه 2 الی 3 ساله برای صعود داشته و همه جوره حمایت شده که حالا باید ببینیم به کجا می رسد.
اختلاف بودجه با سال های قبل زیاد بوده؟
زمان آقای شهبا در مقایسه با سال اول آقای بگوویچ خیلی مشهود نبود؛ من با شهبا کار کردم و می دانم با چه سختی بازیکن به سیرجان می آمد و دچار مشکلاتی در مذاکرات بودیم. حمایت هایی که از آقای بگوویچ شده از شهبا نشد. امسال هم با توجه به اینکه من در کادر مدیریتی نبودم از مبالغ خبر ندارم و طبیعتا بازیکنانی که تمدید کردند از قرارداد سال گذشته بیشتر گرفته اند.
نقش حسن بدخشان به نظر در تیم خیلی پر رنگ است؛ اینطور نیست؟
همیشه به این نکته اشاره داشتم اگر جایی بخواهند مسابقه محله را هم برگزار کنند باید با 5 نفر مشورت شود که مسابقات چگونه برگزار شود چون یک کار گروهی است. ولی در سیرجان اینطور دیده می شود که آقای بدخشان یک تنه میخواهد کار را جلو ببرد. ایشان می خواهد در تمام کارها نظارت داشته باشد و وقتی که اعتماد وجود نداشته باشد، باید ورود کنند که چه خبر است. هر وقت عدم اعتماد پیش می آید کار سخت می شود. سکوت سنگین آقای جواهری هم عجیب است و نمی دانم چرا سکوت کرده است. شاید می خواهد تیم به لیگ برتر صعود کند سکوت کرده اما این تنش ها به بازیکنان هم انتقال پیدا کرده. بازیکنان فوتبال مسائل را فقط از سمت خودشان می بینند و از شکاف و روزنه استفاده می کنند. این خیلی عیب است و امیدوارم گل گهر به لیگ برتر برود که اگر نرود اتفاقات خیلی بدی رخ می دهد.
در سیرجان اتحاد وجود دارد یا از دور اینطور به نظر می رسد؟
کسی برای ایجاد حاشیه دخیل نیست. هیات فوتبال زحمت کشیده و با تیم بوده است. از مسئولان شهرستان و شرکت هم چیزی ندیدیم و با قدرت حمایت می کنند از باشگاه. مردم سیرجان هم علاقه دارند و در کل تمرکز باشگاه روی تیم بزرگسالان بوده و هدف باشگاه این بود که تیم باید به لیگ برتر برود. ناگفته نماند که از لحاظ امکانات خیلی جلوتر از تیم های لیگ برتری است.
گل گهر صعود می کند؟
نمی توانم در این رابطه صحبت کنم. چون پیش بینی من با بقیه فرق دارد.
شما درگیر یک حاشیه عجیب مثل جادوگری هم شدید. بحث خالی کردن لیوان ادرار روی زمین توسط مسئول ورزشگاه چه بود؟
من مدیر تیم بودم و هیچ یک از اعضای ما در این کار دخیل نبودند. آقای گویینی با توجه به اعتقادات شخصی که داشته و چون نیروی هیات فوتبال بود صحنه را دید که گلر حریف کاری را انجام می دهد. او خودسرانه انجام داده یا کسی به او گفته بود را نمی دانم. من و آقای جواهری هم خبر نداشتیم. در جواب مصاحبه آقای نکونام هم گفتم اگر اعتقاد دارید بروید در خانه بنشینید تا جادوگر کار را انجام دهد. حتی کمیته اخلاق هم با بازیکنانی که در سال های گذشته در سیرجان بازی کرده بودند تماس گرفته بود و تحقیق انجام داد. من پیگیری کردم و به فیفا اعتراض کردم که هیچ ارتباطی به من ندارد. یک سال از حضور روی نیمکت محروم شده بودم و بعد از یک ماه در جلسه فرجام خواهی کمیته استیناف 7 رأی بی گناه به من دادند.
بزرگترین حسرت زندگی؟
من در زندگی ورزشی فقط حسرت این را خوردم که برادرم یکی از بهترین های استان بود اما متاسفانه به حقش نرسید. محسن فتح آبادی که اگر یک نفر مشاور یا پشتوانه داشت به یکی از بزرگترین فوتبالیست های ایران تبدیل می شد.
خودتان هم که در جوانی از فوتبال خداحافظی کردید.
من در اوج فوتبال و در 27 سالگی که یک فوتبالیست به پختگی می رسد، خیلی تلاش کردم بازی کنم اما از طرف پزشکان از بازی در فوتبال منع شدم.
در کرمان هم کار کرده اید؟
با شهرام بابایی، مصطفی قوام، رضا ترکزاده، حست هابیلی، فرزاد حسینخانی و حتی آرش برهانی هم بازی بودم. در 18 سالگی دروازه بان تیم زغالسنگ بودم و هم پست آقای برهمت. افتخار شاگردی او را هم داشتم. کارگران اولین تیم بازیکن ساز بود و در آن دوران بهترین بازیکنان آنجا بودند و رضا عبدالرشیدی هم سرمربی بود.
به جز برادرتان آیا فرد دیگری بود که خیلی خوب باشد؟
علیرضا نگارستانی که زمانی در سایپا بازی کرد. محمد چهاردنگی که فاملیش را ایرانفر گذاشت.
شما در پایه های مس هم کار کرده اید و حق دارید که در مورد مس صحبت کنید. مشکل مس چیست؟
به نظر اختلافاتی که بیخود هستند و همچنین اعتماد نکردن به مربیان بومی. زمانی که مربی می گذارید باید حمایت کنید. آقای نخعی زمانی که بازی او را هم دیدم فنی ترین مربی بود با شخصیت عالی.
بحث مربی بومی شد. قاسم شهبا در گل گهر حمایت می شد؟
حمایت از سوی مدیران خوب بود اما اینکه دستش باز باشد که بازیکن خاصی بگیرد، اینطور نبود. سیاست بومی گرایی بود و این بومی گرایی به جایی رسید که به شهبا ضربه زد. حتی در مقابل پرسپولیس 7 بازیکن سیرجانی در ترکیب بازی کردند و شهبا برای بچه های سیرجانی سنگ تمام گذاشت. در پیش فصل حدود 290 بازیکن تستی می آمدند و قطعا کیفیت بازیکن تستی پایین تر است. در شرایطی که فشار روی مربی باشد کار سخت است و مدیران در ایران مدیران "برد" هستند.
ثبات مدیریتی به گل گهر کمک کرده است؟
آقای جواهری یک مدیر جوان و به نوعی هم سن خودم است و فوتبالی است. مدیریت شرکت گل گهر آقای تقی زاده هم در هر شرایطی اعتماد کرده اند. جایی که اعتماد باشد ثمره هم می بینند.
روال نقل و انتقالات هم در گل گهر عجیب است. قبل از اینکه با بگوویچ قرارداد بسته شود، چند بازیکن جذب شد.
آقای بگوویچ در سال اول خودش اسامی را داد. در سال دوم نیز همینطور بود اما لیست مورد نظرش پخش شد و بازیکنانی که مدنظرش بودند جذب نشدند و به اجبار بازیکنان دیگری آمدند که در نهایت خودشان تایید کردند. امسال هم بسیاری از بازیکنان تمدید کردند و در نیم فصل هم نمی دانم چه کسی لیست داد اما آقای بگوویچ تایید کردند و به گفته خوشان احتمالات را در نظر گرفتند. در هر صورت بازیکنی که در نیم فصل جذب می شود باید معمولا سطح بالاتری نسبت به دیگر بازیکنان داشته باشد. در رده پایه ها بازیکن سفارشی بوده اما در بزرگسالان اینطور نبود.
در فضای مجازی هم فعالیت زیادی دارید.
من قبلا فعال رسانه ای بودم و برای نشریات محلی و سایت های کشوری کار کردم. کلا آدم احساسی هستم و زودرنج. حرفم را در دلم نگه نمی دارم شاید عیب بزرگی باشد اما آدمی نیستم که خنجر بزنم و بد کسی را خواسته باشم. همیشه می گویم آدم باید صادق باشد. باشگاه گل گهر کاری کرد که برای همیشه در فوتبال نباشم. تصمیم کلی گرفته ام که استان کرمان را ترک می کنم.
البته زیاد عکس می گیرید. خوشتیپ هم هستید.
نمی دانم چرا سوژه عکاسان هستم. یک بار در انزلی بارندگی بود و خبرنگاران گفتند دوست داریم مصاحبه کنید چون تیپت بارانی است.
قاسم شهبا؟
دوست و حامی فوتبال سیرجان
وینکو بگوویچ؟
پیرمرد کاملا احساسی
رضا پور فتح آبادی؟
ساده
حسن بدخشان؟
دلسوز ولی کاملا با تصمیمات فوری. یک روزی به خودش می گویم که با من چکار کرد.
محمد جواهری؟
محتاط
گل گهر؟
انشاالله لیگ برتر
می گویند حضور وینکو بگوویچ در سیرجان سفارش شده است.
من هم مثل شما شنیده ام اما نمی توانم به طور قطع بگویم. وارد جزییات زندگی کسی نمی شوم.
صحبت پایانی؟
تشکر از شما و همکارانتان و کسانی که واقعا برای ورزش استان زحمت می کشند و هدفشان پیروزی ورزش است. تشکر می کنم از کسانی که در این مدت در کنارم بودند و حمایتم کردند. اگر اشتباه کردم اما آنها کمکم کردند. تشکر ویژه هم دارم از دوست عزیزم قاسم شهبا که واقعا زندگی حرفه ای را مدیونش هستم. در آخر یک داستان را بگویم. یک روز با وینکو بگوویچ صحبت می کردیم که اگر در کشور شما یا باشگاه های اروپایی کسی 12 سال مداوم و به گفته نزدیکانش صادقانه کار کرده باشد با او چه رفتاری خواهید داشت که آقای بگوویچ گفتند او را به عنوان یکی از منیجرهای بزرگ معرفی می کنند و مجسمه اش را می سازند. در ایران مجسمه را پودر می کنند.
نظرات