صحبت‌های جنجالی و صریح مدافع کم حاشیه

شهدادنژاد: برخی‌ها دو برادر را همزمان در مس نمی‌خواستند!

صحبت‌های جنجالی و صریح مدافع کم حاشیه

شهاب شهدادنژاد که سابقه بازی در هر سه تیم مطرح صنعتی فوتبال استان را در کارنامه دارد، حالا در سن 34 سالگی و پس از گذشت دو سال از آویختن کفش‌هایش، سکوت خود را شکست و ضمن انتقاد از برخی چهره‌های فوتبالی استان، از جریانات جالب دوران بازیگری خود پرده برداشت.

به گزارش کرمان ساکر؛ از شهاب و آرمان شهدادنژاد می‌توان به عنوان یکی از سرشناس‌ترین برادران فوتبالی استان نام برد که سطح یک فوتبال ایران را تجربه کرده‌اند. برادران عنبرآبادی خیلی زود راه خود را پیدا کردند و توانستند با پشتکاری تحسین برانگیز، خود را از رده‌های سنی باشگاه مس به تیم بزرگسالان برسانند و همزمان لباس نارنجی این تیم را بر تن کنند. اگر چه دوران بازیگری آرمان هیچگاه به دور از حواشی نبوده است، اما شهاب در تمامی این سال‌ها با حاشیه بیگانه بوده و شرایط متفاوتی با برادر کوچک‌تر خود داشته است. مدافع مستحکم جنوبی بیش از دو سوم عمر فوتبالی خود را در استان و برای تیم‌های مس کرمان، مس رفسنجان و گل‌گهر سیرجان توپ زد و سال پایانی حضور در مستطیل سبز را نیز که با حواشی زیادی همراه بود، در لباس شهرداری بم به میدان رفت و در 32 سالگی کفش‌هایش برای همیشه آویخت. شهدادنژاد در گفتگویی مفصل و جنجالی با "کرمان ساکر" لب به انتقادات فراوان از برخی چهره‌ها گشود و حرف های جذابی را به زبان آورد.

 

روزی جام باشگاه‌های آسیا را تجربه کردم و الان خانه‌نشین هستم!

خداراشکر می‌کنم که در دوران بازیگری به بسیاری از افتخاراتی که روزی هدفم بود، دست یافتم. از صعود با تیم مس کرمان به لیگ برتر تا حضور در لیگ برتر و جام باشگاه‌های آسیا. به هرحال هر فوتبالیستی یک دوران طلایی دارد و اتفاقات همیشه آنطور که انتظار داریم پیش نمی‌رود. این یک چیز طبیعی‌ست که در حال حاضر خانه‌نشین باشم، ولی باور کنید هنوز هم میتوانستم در مستطیل سبز قرار بگیرم و موثر واقع شم. متاسفانه فوتبال این روزها با یک دهه قبل خیلی فرق کرده است و فاکتورهای دیگری که خودتان بهتر می‌دانید در انتخاب و حضور یک بازیکن در یک تیم دخیل است. قسمت من هم این بوده است دیگر. این روزها در کنار پدر عزیزم مشغول کشاورزی هستم. البته ناگفته نماند، دارم درسم را ادامه می‌دهم و تمرین هم می‌کنم.

افتخارم این است که بدون روابط و دلال پیشرفت کردم

باز هم میگویم که فوتبال دوران زود گذری دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم به سرعت باد می‌گذرد. خوشبختانه در این سال‌ها از خودم و تلاشی که در راه اهدافم کردم، راضی بودم. برای یک بچه شهرستانی که هیچ رابطه و دلالی نداشت، حضور در تیم‌های سرشناس و بازی در کنار بسیاری از بزرگان فوتبال کشور، یک افتخار محسوب می‌شود که در این زمینه به خودم می‌بالم و خداراشاکرم.

می‌توانستم به جایگاه بالاتری هم دست پیدا کنم

آدم‌ها همیشه دوست دارند از آن جایگاهی که قرار دارند، فراتر بروند و این برای تمامی انسان‌ها صدق می‌کند که به شرایط کنونی‌شان قانع نباشند و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. اگر در این سال‌ها انتخاب‌های بهتری داشتم، می‌توانستم جایگاه بالاتری را در این فوتبال به دست بیاورم اما خب گذشته ها گذشته است و سال‌ها حضور در لیگ برتر، لیگ یک و لیگ دو خاطرات زیادی را برایم رقم زد که هیچگاه ناشکری نکردم و این جایگاه برایم ارزشمند بوده است.

بهترین سال فوتبالی‌ام حضور در جام باشگاه‌های آسیا به همراه مس بود

در تیم‌های زیادی توپ زدم و شرایط متنوعی را تجربه کردم که همه‌ اون لحظات و شرایط، برایم تجربه‌ای گرانبها داشت اما بهترین سال دوران بازیگری‌ام، حضور در جام باشگاه‌های آسیا با تیم مس کرمان بود. دوران بسیار خوبی بود که بدون شک نصیب هر بازیکنی نمی‌شود. لوکا بوناچیچ نیز یکی از سرمربیانی بود که کار کردن با او برایم لذت‌بخش بود. ایشان مربی خوب و تاثیرگذاری بودند.

برخی‌ها دو برادر را همزمان در مس نمی‌خواستند!

من به همراه تیم مس یک صعود تاریخی به لیگ برتر داشتم و جام باشگاه‌های آسیا را نیز تجربه کردم. از لحاظ آمادگی بدنی و فنی نیز شرایط بسیار خوبی را دنبال می‌کردم و دوست داشتم باز هم در مس بمانم و برای تیم استانم توپ بزنم، اما متاسفانه یکسری افراد که هنوز هم در این باشگاه هستند، نمی‌خواستند که دو برادر همزمان در یک تیم لیگ برتری توپ بزنند و می‌گفتند یا من باید باشم یا برادرم آرمان! به خدا این افراد در این سال‌ها هیچ نفعی برای باشگاه مس و فوتبال این شهر نداشته‌اند و فقط می‌خواهند باشند. آقای مسئول اگر نمی‌توانی خدمت کنی، برو تا خیانت نکنی! همه‌ی این آدم‌ها را به خدا واگذارشان کردم و خداوند به خوبی می‌داند که دارند به جوان‌های مستعد این استان ظلم می‌کنند. اما بالاخره این دنیا دار مکافات است و امیدوارم آن‌ها نیز تقاص کارهایشان را پس بدهند.

مربیان کرمانی شان خود را پایین آورده‌اند

سال‌هاست می‌گوییم که چرا در این استان به مربیان بومی بها داده نمی‌شود و از پتانسیل آن‌ها استفاده نمی‌کنیم، اما آیا مربیان بومی شان خود را حفظ می‌کنند؟ آیا اتحادی بین مربیان بومی دیده می‌شود؟ این که شما بخواهید به هر قیمتی فقط حضور داشته باشید و برایتان مهم نباشد سرپرست باشید یا سرمربی، شان مربیان کرمانی را پایین نیاورده‌اید؟ کجای دنیا یک مربی را پیدا می‌کنید که در این فصل سرمربی تیمی باشد و در فصل دیگر سرپرست همان تیم؟ آیا مربیان ما در استان از موفقیت یکدیگر خوشحال می‌شوند؟ بخدا قسم نه! ما نه شان خودمان را حفظ می‌کنیم و نه شان یکدیگر را! تا زمانی این منوال باشد، غیربومی‌ها می‌آیند و پوزه‌مان را وجب می‌کنند و از این اختلافات نهایت استفاده را می‌برند.

عجیب‌ترین اتفاقات دوران فوتبالم را در بم دیدم

ما جنوبی‌ها برایمان فرقی نمی‌کند که به بم خدمت کنیم یا جیرفت، عنبرآباد و یا حتی کهنوج. بم خانه من بود و دلم به حال این تیم می‌سوخت. دوست داشتم به تیم شهرداری بم کمک کنم و همین عامل باعث شد که دو فصل قبل به این تیم بروم ولی متاسفانه بعضی دوستان که بمی هم نبودند، نگذاشتند آرامش داشته باشم. بم با استعدادهایی که دارد، اگر مربیان بزرگ و حرفه‌ای به خود ببیند قطعا آینده درخشانی خواهد داشت. قبلا هم خدمتتان عرض کردم که فوتبال الان با یک دهه قبل خیلی فرق کرده است. آرزوی هر کرمانی این است که تیم شهرداری نیز همیشه شرایط خوبی داشته باشد و حتی آن را روزی در لیگ‌های بالاتر ببینیم اما متاسفانه چیزهایی در بم دیدم که در طول عمر فوتبالی‌ام ندیده بودم! آنجا جرئت نمی‌کردیم حرف بزنیم چون برخی دوستان که در راس تیم بودند، صدایمان را ضبط می‌کردند که بر علیه خودمان استفاده کنند! خود بمی‌ها نیز از این دوستان دل خوشی نداشتند و این حرکات در شان فوتبال بم نبود. یا مورد عجیب‌تر اینکه کسانی نقش مدیر نقل و انتقالات در این باشگاه را به عهده داشتند که نحوه ورودشان به فوتبال اصلا مشخص نیست! فکر می‌کنم اگر رزومه آن‌ها را در بیاوریم تا پیش از این از کنار زمین فوتبال هم رد نشده بودند. همین‌ها معضل فوتبال بم هستند و جلوی پیشرفت فوتبال این شهرستان را گرفته‌اند. تا زمانی این افراد منفعت‌طلب در راس کار باشند، فوتبال بم رنگ خوشی را به خود نخواهد دید. اگر مربیان و افراد بزرگتری به این باشگاه ورود می‌کردند، قطعا جلوی بازیکن سالاری را نیز می‌گرفتند اما وقتی مربی، مطیع بازیکن می‌شود، فاتحه این فوتبال را باید خواند! هر چقدر هم یک بازیکن برای تیم تاثیرگذار باشد، نباید در تصمیماتی که به او مربوط نیست دخالت کند. مگر می‌شود یک بازیکن بگوید فلان بازیکن باشد یا فلان بازیکن نباشد؟! کجای دنیا یک بازیکن تا این حد در مباحث فنی دخالت می‌کند؟ فکر می‌کنید دلیل اینکه تعداد زیادی از بازیکنان بمی از این شهر کوچ می‌کنند چیست؟ این آقا می‌گوید چون فلان بازیکن از من حرف‌ شنوی ندارد پس باید برود!!!

فوتبال بم راه را اشتباه رفته است

شهرستان بم معدن استعداد فوتبال استان است و در این شکی نیست، اما باید به دلسوزان واقعی فوتبال این شهر امثال اکبر شکرانی‌ها بها داده شود وگرنه خیلی‌ها فقط نقش آدم‌های دلسوز را بازی می‌کنند و ذره‌ای به فکر استعدادهای این شهرستان نیستند. اگر هدف شهرداری بم بقا در لیگ دسته دوم کشوره، خب با بازیکنان همین شهر در لیگ دو حضور پیدا کند. هیچ اتفاقی هم نخواهد افتاد. با این پتانسیل چرا باید هزینه کنند و تا این حد بازیکن از خارج استان بیاورند؟ ای کاش بازیکن با کیفیت پا به این تیم می‌گذاشتند. متاسفانه بازیکنانی می‌آیند که از لحاظ فنی سطح پایینی دارند. فوتبال بم نیاز به خون تازه، به آدم‌های دلسوز و تفکرات جدید دارد. اینکه یک بازیکن بگوید اگر فلانی نباشد من هم نیستم یا اگر فلانی باشد، روی من حسابی باز نکنید، یعنی یک جای کار می‌لنگد. کاپیتان یک تیم باید شخصیت بالایی داشته باشد. باید منش پهلوانی داشته باشد اما متاسفانه وقتی کاپیتان یک تیم خودش باعث تنش و حاشیه شود یعنی یک مسیر را اشتباه رفتیم. این اتفاقات تقصیر خود بازیکن نیست، تقصیر مدیر یا مربی‌‌ای است که عرصه را باز می‌گذارند تا این حد به خودش اجازه بدهد که در هر کاری دخالت کند و اختیارات داشته باشد. اگر امثال این آقا واقعا فوتبالیست‌های سطح بالایی هستند، پس چرا در این سال‌ها جز شهرداری بم در جای دیگری توپ نزده‌اند؟ چرا در سطح بالاتری بازی نکرده‌اند؟ در بم مانده‌اند تا همشهری‌های خودشان را مجبور کنند برای بازی به شهرهای دیگر بروند و آواره اینجا و آنجا شوند؟! در بازی نیم‌فصل اول همان سال در بم مقابل ایرانجوان بوشهر بهترین بازی عمرم را انجام دادم اما خیلی راحت آقای البندی که آن زمان هم سرمربی بودند، بخاطر اینکه موقعیتشان خراب نشود و دیواری کوتاه‌تر از من ندیدند، همه چیز را گردن من انداختند! البته من از آقای البندی بیش از این هم توقع نداشتم. ایشان حضور در لیگ دو را تا ابد مدیون شهرداری بم هستند و خواهند بود.

برای ورود به عرصه مربیگری برنامه دارم

در دوران فوتبالم هیچگاه از گذراندن دوره‌های مربیگری غافل نبودم. مربیگری کار بسیار سختیست و یک فوتبالیست وقتی در کلاس‌های مربیگری حضور پیدا می کند، متوجه می‌شود چه تفاوتی بین دنیای بازیگری و مربیگری وجود دارد‌ و همین تفاوت باعث شده است که من به مربیگری علاقه پیدا کنم. در جند سال اخیر پیشنهاداتی از برخی تیم‌های رده‌های سنی و بزرگسالان استان به من شده است و انشالله برنامه‌هایی دارم  که در آینده اگر سعادتی باشد در خدمت جوان‌های فوتبالیست باشم و بتوانم خدمت کنم اگرچه در چند ماه گذشته با درخواست آقایان سمندری و محمدی افتخار اینو داشتم در کنار تیم دقیانوس جیرفت به عنوان مربی حضور داشته باشم. در کلاس مربیگری درجه B آسیا جزو نفرات برگزیده بودم و به حضور در سطح بالاتر معرفی شدم و انشالله در ادامه راه نیز بتوانم با تمرکز گام بردارم.

مردم عنبرآباد قدرشناس هستند

در حال حاضر در عنبرآباد حضور دارم و واقعا از قدرشناسی مردم این منطقه احساس غرور می‌کنم. احترامم را به بهترین شکل ممکن نگه می‌دارند و هیچکس بازی‌های مرا فراموش نکرده است و از گذشته به بنده حقیر همیشه لطف داشته‌اند. من دست تک تک مردم نجیب شهرم را می‌بوسم و از این همه ابراز محبت از سوی آن‌ها تشکر می‌کنم. آن‌ها همیشه در قلب من جای دارند.

از حضور برخی مربیان در پایه‌های باشگاه مس متعجبم

متاسفانه برخی از کسانی که در باشگاه مس در حال حاضر مربی هستند، حتی در لیگ استان هم توپ نزده‌اند. خداشاهده بحث بنده نیست اما چطور می‌شود یک شخص نه فوتبالیست بوده است و نه در مربیگری سلسله مراتب را طی کرده است، یکدفعه مربی فلان رده در باشگاه مس می‌شود؟ مگر فساد چه معنایی دارد؟ وقتی از روی روابط و بدون در نظر گرفتن شایستگی‌ها یک نفر را به یک باشگاه ورود می‌دهند، یعنی فساد در آنجا وجود دارد. یعنی برخی‌ها از روی رانت ورود می‌کنند. یعنی این وسط حق یک نفر دارد خورده می‌شود. برای استانی مثل کرمان که شاید در آینده نمایندگان بیشتری هم در لیگ برتر داشته باشد، زشت است که در پایه‌ها از افراد بی‌خاصیت استفاده کند. تابحال به اینکه روزی روی نیمکت تیم‌های پایه  باشگاه مس بنشینم، فکر نکرده‌ام.

به چه زبانی باید به برخی‌ها بگوییم که شما دیگر کارایی ندارید؟!

من می‌گویم انسان باید خدارا در تمامی کارهایش در نظر بگیرد. در تمامی این سال‌ها شما ببینید چه تعداد بازیکن مستعد و درجه یک در استانمان وجود داشته‌اند که می‌توانستند روزی حتی به فوتبال ملی راه پیدا کنند. باشگاه مس به عنوان برند فوتبال استان مگر این بازیکن‌ها را جذب نمی‌کند؟ بیایند آقایان بگویند که چه برنامه‌ای برای آن‌ها داشتند؟ بیایند بگویند که برای آن‌ها چکار کردند؟ شما اگر اینکاره بودید که شاهد اینهمه استعدادسوزی در استانمان نبودیم. والله که شما برای فوتبال این استان سم هستید. باید به چه زبانی به شما بگوییم که دیگر کارایی ندارید؟ دست از سر این فوتبال بردارید و بروید. حساب‌هایتان را که به انداره کافی پر کردید. شاسی ماشین‌هایتان که بالاتر رفت و بار خودتان را هم که بستید، دیگر برای چه مانده‌اید؟ می‌خواهید تا لحظه مرگ به جوان‌های این شهر خیانت کنید؟! بس است.

چرا علی حاج‌اکبری و ولی میرزایی باید بیرون باشند؟!

من در ماه‌های اخیر گفتگوهای آقای ولی میرزایی و آقای علی حاج‌اکبری را در برنامه رو در رو دیدم. چیزی که برایم خیلی عجیب است، بیرون ماندن این دو بزرگوار است. من به امثال ولی میرزایی‌ها و علی حاج‌اکبری ها می‌گویم اسطوره. مگر ما چقدر امثال این بزرگان در شهرمان داریم که با این‌ها اینچنین برخورد می‌کنیم؟ کاپیتان سپاهان بودن یا چندین سال در استقلال بازی کردن کار آسانی است که به راحتی از کنار آن می‌گذریم؟! من اسم این دو را میاورم فقط بدلیل اینکه گفتگوهایشان را تماشا کردم وگرنه بزرگان زیادی داریم در استانمان. بخدا قسم اگر ولی میرزایی و علی حاج‌اکبری در استان دیگری بودند، آن‌هارا روی جشم‌هایشان می‌گذاشتند‌. ما در این سال‌ها نتوانستیم یک مربی به فوتبال ایران معرفی کنیم یا حداقل خودمان به بهترین نحو از آن‌ها استفاده کنیم. تا وقتی این تفکرات وجود داشته باشد، تا صد سال دیگر هم باید مربیانی از شهرهای دیگر بیاوریم و دست به دامان آن‌ها شویم. مربیانی که در شهر خودشان حسابی روی آن‌ها باز نمی‌کنند، به راحتی به کرمان می‌آیند و برای خود نامی دست و پا می‌کنند! اگر قدر داشته‌هایمان را بدانیم، می‌شود قاسم شهبا. شهبا مربی بسیار بزرگیست. من با او کار کرده‌ام و واقعا مدیون او هستم. چرا ما نباید به غیر از قاسم شهبا مربیان دیگری داشته باشیم که به راحتی بتوانند در لیگ یک و برتر مربیگری کنند؟ کافی‌ست به مربیان خودمان اعتماد کنیم حتی اگر برایمان تاوان داشته باشد. بعد از آن ثمره‌اش را خواهیم دید.

آرمان‌ سال سختی را پشت سر گذاشت

آرمان یک فوتبال حرفه‌ایست و در حال حاضر انفرادی تمرین می‌کند. زندگی همیشه پستی‌ها و بلندی‌های زیادی دارد. او سال خیلی سختی را پشت سر گذاشته است. بالاخره یک روز مس، یک روز هم نیروی زمینی و ملوان.  الانم در خدمت آقای غلامرضا عنایتی در تیم خوب سرخپوشان پاکدشت گلری می‌کند. برای آرمان هم آرزوی موفقیت دارم و انشالله هر جا که حضور دارد، عملکرد خوبی را از خود به نمایش بگذارد.

اگر خدا قسمت کند، می‌خواهم ازدواج کنم

تمامی این سال‌ها با همه‌ی اتفاقات خوب و بدش گذشت. حالا دیگر بیش از هر زمان دیگری به دنبال آرامش می‌گردم. انشالله اگر خدا قسمت کند می‌خواهم ازدواج کنم تا با تمرکز بیشتری به مربیگری بپردازم و چالش جدید خود را آغاز کنم.


طرح فرهگستان با مربیان درجه چندم و تازه‌کار به جایی نمی‌رسد!

طرح فرهنگستان فوتبالی که باشگاه مس و هیات فوتبال استان راه‌اندازی کردند، امکانات خوبی را برای بچه‌های جنوب به همراه داشت، اما آیا می‌توان اهداف یک طرف استعدادیابی را با مربیان درجه چندم و تازه‌کار دنبال کرد؟ به نظر من مهمترین رکن این طرح را مربیان تشکیل می‌دهند اما وقتی خود مربی هنوز در ابتدای راه قرار دارد، می‌تواند استعدادیابی کند؟ امیدوارم این طرح خروجی داشته باشد. جا دارد در اینجا از زحمات آقایان قرایی رییس هیات فوتبال استان و اخلاقی رییس هیات فوتبال شهرستان عنبرآباد تشکر ویژه‌ای کنم که تلاش‌های این دو عزیز بر کسی پوشیده نیست.  

سخن پایانی: دست زحمتکشان را می‌بوسم

در آخر از تمام کسانی در این سال‌ها مرا حمایت کردند تشکر می‌کنم و برای همه‌ی آن‌ها آرزوی سلامتی و طول عمر دارم. دست تمام مربیان زحمتکش فوتبال استان را که بدون هیچ چشم‌داشتی رسالت خود را انجام می‌دهند، می بوسم. امیدوارم با تفکرات جدید و آدم‌های جدید، فوتبال استانمان به سمت پیشرفت گام بردارد. انشالله این ویروس منحوس کرونا هرچه زودتر ریشه‌کن شود و دوباره به روزهای خوبمان برگردیم. از کرمان ساکر هم بابت ایجاد شور و زنده نگه‌داشتن فوتبال این استان نهایت تشکر و قدردانی را دارم.

نظرات

نظر دهید