کرونا ما را نشاند، برگشتیم سرخط...

کرونا ما را نشاند، برگشتیم سرخط...

سکانس پایانی فصلی که قرار بود آن را «98-99» بنامیم اما هرگز به بعد از خط تیره نرسید همین کرونای لعنتی بود و مایی که در حسرت ثبت لحظه ای ماندیم که احتمالا قرار بود جام بر دستان کوهستان خسروی به آسمان کوبیده شود.

به گزارش کرمان ساکر و به نقل از فوتبالدخت؛ سکانس پایانی فصلی که قرار بود آن را «98-99» بنامیم اما هرگز به بعد از خط تیره نرسید همین کرونای لعنتی بود و مایی که در حسرت ثبت لحظه ای ماندیم که احتمالا قرار بود جام بر دستان کوهستان خسروی به آسمان کوبیده شود.

یک پایان باز شبیه پایان فیلم های فرهادی با این تفاوت که هیچکس دوست نداشت در اندیشه پایان خوش ماجرا و جان هایی که حفظ شد فرو برود. بدترین اتفاق فوتبالی ما اما نه قراردادهای صفر بود نه اسپانسرهای واهی... نه دلتنگ داوران سرشناسمان شدیم و نه لنز دوربین عکاسان آقا که الحق سهم بزرگی در دیده شدن این فوتبال همیشه محروم داشتند. حتی قهرمانی عادی و ابدی شهرداری بم هم ملال آور نبود و تازه تاب آور آن شده بودیم که اهالی فوتبال از نبود رسانه ها گلایه کنند اما به بهانه باشگاه و منیجر و مدیر تبلیغاتشان(!) اجازه مصاحبه و همکاری به خود ندهند....

بدترین اتفاق ما، در این دهه اخیر، همین گرد کرونایی بود که بر پیشانی شوق لبریز از فوتبالمان نشست. اینکه هیجان تقابل سارا و زهرا (آن دو شماره 9 همیشه دوست داشتنی) چطور از یادمان رفت و دیدن دوباره امپراطور انزلی کنار مستطیل سبز چه شد که عادی شد؟ ماجرای انتقال های پرآوازه سپاهان به کجا رسید و چطور شهرداری سیرجان در قواره مدعی به فصل دوم رقابت ها بازگشت. وفاداری لیلا و هدیه چند روز دیگر ادامه خواهد یافت و چگونه تیم رتبه داران کلین شیت و گل و پاس گل در عین ناباوری به جام دوازدهم نرسید. انگار دیگر مهم نیست هاجر قبل از خط دروازه توپ را لمس کرده باشد یا باید جایزه خانم گلی اش را با پدیده ای به نام سمیه تقسیم کنیم. دیگر مهم نیست آذرخش زاگرس شیراز در اندیشه رفع موانع مالی چند نام دیگر را به دوش کشد و رتبه هفتادم تیم ملی فوتبال زنان ایران در رنکینگ فیفا چه تغییری در روزهای پساکرونایی خواهد داشت؟ هر چه که بود دیگر نیست و انگار پس از این نیز هم...

اینکه عادتمان شده به جای سانتر و گل و خوشحالی، کلیپ روپایی با دستمال کاغذی ببینیم بد نیست اما این شور وصف ناشدنی با همه رنج های بی امانش، همه آن چیزی بود که داشتیم. حالا دلتنگ دردهایی هستیم که روزی امیدوار به نبودشان بودیم و برای غلبه بر آن ها عرق میریختیم. همه آن استرس ها و نابرابری ها... همه آن جنگ اعصاب ها و همه آن تفاوت های ساده... فعلا تا روزها و ماه ها و فصل های بعد این ماییم و سرکوب عشق نامتناهی به مستطیل سبز... کرونا اما ما را نشاند. برگشتیم سرخط...

سر خطی که اگر باشد، وصف نشدنی است. اگر برای ما و فوتبال در کنار هم دوباره آغازی باشد، آن روز، برای این اشتیاق لبریز، قدرشناس بهتری خواهیم بود.

نظرات

نظر دهید