یادداشت به قلم سعید قرایی: سَم مس

پیش‌بینی شومی که مو به مو عملی شد

یادداشت به قلم سعید قرایی: سَم مس

نه توهم توطئه بود و نه یک سیاه بینی دائی جان ناپلئونی که بخواهیم بی دلیل کار را کار انگلیسی ها بدانیم... حاله امروز مس یک پیش بینی شوم بود که مو به مو اتفاق افتاد و این هنریست که در خراب کردن داریم و بس...

به گزارش کرمان ساکر، دور شدن مس از صعود و اختلافی که به نظر خیلی جا برای جبران باقی گذاشته است، هوای نا امیدی را با سوز و سرمای کرمان در آمیخته کرد و حالا سعید قرایی هم پیش بینی شومی که مو به مو عملی شد را در یادداشت خود آورده است: در اینکه تیم در زمین بازی مشکل فنی دارد جای هیچ شکی نیست... در اینکه نادر دست نشان بعد از بیست و خرده ای هفته هنوز ترکیب و حتی سیستم تیم خود را به طور ثابت پیدا نکرده است و این یک نمره منفی بزرگ برای او هست نیز حرفی وجود ندارد... در اینکه کادر فنی مس نمی تواند در جریان بازی، گره های تیم خود را باز کند هم جای ابهامی نیست و در نهایت ناتوانی بازیکنان مس در زدن گل و رسیدن به سه امتیاز هم کاملا جای خود دارد که سبب شد خیلی زود تاج قهرمانی خود برای ملت را از سر به کف دهند...

اما... اما در کنار همه این ها میرسیم به همان پیش بینی شوم... پیش بینی سیاهی که با اطمینان خاطر از این موضوع می گفت که مس سه بازی سخت ابتدای نیم فصل خود را از دست می دهد و بعد از آن، قصه برای خراب کردن مس در کل فصل راحت می شود... مثل همه سال های قبل که همین رویه تکرار و تکرار شده است.

این خرابی البته قرار بود در همان بازی های آخرین نیم فصل اول رخ دهد اما جریان شومی که مشغول بمب گذاری زیر پای مس بود، هنوز زمان کافی برای پیاده کردن تمامی نقشه های خرابکارانه خود را پیدا نکرده بود و احتمالا موعد بین فصل و شروع دور برگشت دقیقا زمان مناسب برای این کار بود که پیش بینی آن را هم ارائه کرده بودند....

این جریان خیلی ابایی از پنهان کاری نداشت و حجم فوق العاده بالای مطالب حاشیه ای علیه عوامل تیم مس در ماه های گذشته، به خوبی انگیزه و تحرک بالای این جریان برای خراب کردن مس را نشان می داد...

اما این تنها تلاش آن ها نبود... بادی کاشته شده بود و حالا موعد برداشت طوفان بود...  

بازیکنان مسخ صحبت هایی می شوند که با آن ها می شود... پیام هایی که در تیم پج پچ می شود اصلا خوب نیست... نیرویی از بیرون از زمین جفت پا برروی پای کل تیم چنان تکل می زند که همه باهم زمین می خورند... به آن ها می گویند اگر بخواهید دوباره روی دو پا بایستید در سال های پیش رو برای همیشه قبل از ورود به زمین خوابیده می شوید و این گونه کل تیم خواب می رود...

چنان خواب می رود که یادش می رود در پنج بازی باید گل بزند... چنان چشمانش بسته میشود که که در سه بازی و بیشتر دروازه خالی را کج می بیند و مهمترین پنالتی فصل خود را در حساس ترین دقیقه تقدیم حریفان می کند...چنان از پا می افتد که اصلا یادش می رود در دور برگشت واژه ای به نام پیروزی و لبخند وجود دارد...

این قصه امسال نیست... قصه ظرف مس ما چند سال و بلکم بیشتر است که مسموم است و در این ظرف اگر بهترین آشپز دنیا هم خوشمزه ترین آش را بریزد در نهایتش همه اشک های خود را بالا می آوریم...

تنها تنوع ما، عوض شدن مزه سم مس است که هر سال با شکلی جدید به حلق ما می رود و بس... امسال فقط سم مس کمی جسارت بیشتر در مسموم کردن بی ریاتر ما داشت... خیلی گردن کلفتانه گفت یا فقط من یا هیچکس...تز آشنایی که شاید هیچوقت به این شکل علنی نمی شد اما یک عمر در پس خیلی از ذهن ها در کرمان گشت و مثل قهوه قجری خیلی ها را در این باشگاه در خاک کرد...

خراب کردن خیلی ساده است خیلی ساده... مخصوصا توسط خالق اثر که بر همه اثر مشرف است...مخصوصا خراب کردن جایی که زمین سفتی نداشته باشد و کف آن فقط با رنگ سبز پول فرش شده باشد...بیچاره هواداری که شادی خود را در سبد نتیجه این تیم گذاشته است...تیمی که اکثریت، بیشتر از ساختنش، برای خراب کردنش ایده های جذاب دارند...بیشتر از اینکه فکری برای کمک کردنش داشته باشند اندیشه خود را برای خوردن موریانه وار آن تنظیم می کنند...

و درست در همین اتمسفر، مربیانی که استاد اهل فن و تاکتیک هستند در آن کم می آورند و خداوندگاران حاشیه و شلوغ بازی هم برروی نیمکتش بی دفاع و زمین خورده می مانند... بازیکنانی که خیلی راحت با چهار کلام حرف و یک هجمه حاشیه درونی، سپر می اندازند و از ترس از دست دادن آینده، درست در زمان حال برای همیشه خودکشی می کنند... و مایی که هر سال فقط حجم لیتر اشک هایمان در عصرهای سرد زمستانی و شب های گرم تابستانی برای این تیم بیشتر می شود...

نظرات

نظر دهید