قصه تکراری و دلزدگی جامعه فوتبال
این همه پول در یک فصل به جیب دلالیسم و... می رود و هاپولی می شود اما واقعا چرا مدیران باشگاهها برای جذب مربیان نواندیش و خلاق اهتمام نمی کنند و یا چرا تقوی ها قید مربیگری را می زنند و می روند؟!
قصه تکراری و دلزدگی جامعه فوتبال
این همه پول در یک فصل به جیب دلالیسم و... می رود و هاپولی می شود اما واقعا چرا مدیران باشگاهها برای جذب مربیان نواندیش و خلاق اهتمام نمی کنند و یا چرا تقوی ها قید مربیگری را می زنند و می روند؟!
انگار به این " عادت بد " انس گرفته ایم که چند مربی خاص را دور یک دایره بچرخانیم و دائما آنها را به این باشگاه و آن تیم بفرستیم. واقعا داستان چیست و چرا بقیه مربیان را به بازی نمیگیریم و پایمان را در یک کفش می کنیم که تنها از تجارب و دانش یک سری معلمان بهره بگیریم؟!
اگر در فوتبالمان به ظرفیت بی پایان استعداد می بالیم، این خصیصه بارز و فاکتور حیاتی در نزد مربیان نیز به وضوح دیده می شود اما بیاییم باخودمان روراست باشیم و کلاهمان را قاضی کنیم. اینکه چرا محمد تقوی فرار را بر قرار ترجیح میدهد و مربیان جوان و کاربلدی چون مهدی مهدوی کیا و وحید هاشمیان اصلا برای فعالیت دراین فوتبال رغبت نشان نمی دهند، جای بحث و مداقه دارد.
مربیان کلاس دیده و اکتیوی چون نفراتی که برشمردیم باوجود آنکه خردورز هستند و آموزه های فوتبال حرفه ای را در اروپا فراگرفته اند، اما حاضر نیستند حتی یک روز به این حرفه در کشورمان تمایل نشان بدهند. علت آن مثل روز روشن است، مهدوی کیاها، تقوی ها، هاشمیان ها و امثالهم با دسته بندی، مسائل پشت پرده و شارلاتانیسم اصلا میانه خوشی ندارند و با موج آفرینی بیگانه اند.
این همه پول در یک فصل به جیب دلالیسم و... می رود و هاپولی می شود اما واقعا چرا مدیران باشگاهها برای جذب مربیان نواندیش و خلاق اهتمام نمی کنند و یا چرا تقوی ها قید مربیگری را می زنند و می روند؟! واقعیت این است که دایره ناکارآمدی بسیاری از مدیران به اصطلاح فوتبالی روز به روز گسترده تر می شود و رفت و آمد های تکراری و خسته کننده مربیان "نورچشمی" نیز، اهالی فوتبال را دلزده کرده است.
براستی این چه صیغه ای است و چرا سنگ بنایی تازه چیده نمی شود تا مسیر برای حضور مربیان حرفه ای و کلان نگر در فوتبال ما هموار شود؟ جامعه فوتبال از شعارهای پر طمطراق و موج سواری این دسته از مدیران و تحرکات برخی از مربیان بی خاصیت و پولکی خسته شده و برای آنکه هوایی تازه در ریه های باشگاهها دمیده شود، ثانیه شماری میکند.
آیا ما با اینگونه یادداشت ها، رویا پردازی می کنیم و خودمان را سرکار میگذاریم یا اینکه بالاخره تحول گرایی را شاهد و ناظر خواهیم بود و روزی روزگاری شمشیر داموکلس از سر این فوتبال دور خواهد شد؟! منتظر می مانیم تا ببینیم سرانجام راهی نوین خواهیم ساخت و فراست و حسن مدیریت در اجزای ساختار فوتبال ما رسوخ می کند یا نه ...
نظرات