لطفا جاودانه شو آقای دستنشان
کافی است یکی از ستارههای کویر به یاد تو چشمک بزند؛ ۱۳ سال بعد، دوباره کارت دعوت برای تو میفرستند و بی درنگ چمدان دلتنگیهایت بسته میشود...
لطفا جاودانه شو آقای دستنشان
کافی است یکی از ستارههای کویر به یاد تو چشمک بزند؛ ۱۳ سال بعد، دوباره کارت دعوت برای تو میفرستند و بی درنگ چمدان دلتنگیهایت بسته میشود...
کافی است یکی از ستارههای کویر به یاد تو چشمک بزند؛ ۱۳ سال بعد، دوباره کارت دعوت برای تو میفرستند و بی درنگ چمدان دلتنگیهایت بسته میشود. سورپرایز بعدی بعد از دریافت کارت، روبرو شدن با یک فرش قرمزِ پهن شده که کلی خاطره روی آن نقش بسته و موج قدرشناسی از سر خط فرش، همگام با تو حرکت میکند و سختیِ ماموریت را از نگاههای خسته و مضطرب میبینی که ملتمسانه انتظار دارند پایان این ماموریت، پایان یک حسرت لعنتی باشد.
برجسته ترین نادر فوتبال ایران در آستانهی پایان ۶ دهگیِ زندگیاش قرار گرفت و شمع ۵۹ سالگی را در شهری فوت کرد که مردمش پنج ماه قبل با شنیدن خبری غیرمنتظره، رخت امید به تن کردند و به انتظار وصالی دوباره نشستند؛ دستنشان در راه بازگشت به کرمان بود، و کرمانیها در فکر بازگشت به لیگ برتر، و شاید دستنشان در راه بازگشت، متفاوت ترین تجربه از جنس دومین صعود با یک تیم را تصویرسازی میکرد که میتواند نامش را روی همان ستارهی چشمک زن حکاکی کند.
البته پروژهی بازگشت نادر دستنشان میتوانست خیلی زودتر از ۵۹ سالگی او انجام شود و محبوبیت، مهمترین کلید واژه برای کمپینِ حضور دوبارهی نادر خان در کرمان بود که هر سال به شکلی طبیعی راه اندازی میشد، اما گاهی یک پاس اشتباه در مذاکرات در دقیقه ۹۰ بلیت دستنشان را به اوت میفرستاد. شاید همین فاکتور محبوبیت هم باعث شد که دستنشان بعد از ورود خود با تدارک مفصلی از جذب بازیکنان روبرو شود که کمتر در سالهای اخیر در اختیار دیگر مربیان قرار گرفته بود و به هر حال، خاطرِ دستنشان آنقدر خواستنی بوده که چندان مخالفتی در مقابل خواستههای او نشده.
نادر قصه را دوست داریم؛ به اندازه تلخیهایش که بعد از باخت حوصله حرف زدن ندارد و به همان اندازه شیرین که بعد از پیروزی چشمانش برق میزند و شاید ساعتها برای حرف زدن حوصله به خرج دهد؛ با تن صدای خاصی که از حنجرهی تاب خوردهاش بیرون میآید؛ همگی دوست داریم یک شبِ دل انگیز را تا صبحِ بعد از صعود، از فرط شادی با او فریاد بزنیم و تاب خوردن حنجره در لابلای جشن همگانی بی اهمیت جلوه کند. نمیدانیم چرخ گردون روزگار آیا به گونهای پیش میرود که دستنشان شمعِ آغاز دههی هفتم زندگیاش را زیر آسمان پُر ستارهی کویر فوت کند یا خیر، اما خواهان لبخندی شیرین، بعد از دیدن عکس تولد دستنشان در پاییز ۹۸ و محو شدن در خاطرات مسِ ۹۷ - ۹۸ هستیم.
میلاد بحرینی
نظرات