ستاره سوزی با توزیع مرموز کلاه مربیگری

برخی مربیان که فقط گزینه هستند

ستاره سوزی با توزیع مرموز کلاه مربیگری

گذشت زمان روی نیمکت‌‌های کرمان دو درس مهم داشت؛ اینکه نه سپردن اختیار فنی به احمد نخعی یک تصمیم هیجانی بود و نه دلگیری قاسم شهبا باید تا به امروز از بی محلی‌ها ادامه پیدا می‌کرد.

به گزارش کرمان ساکر، کلاه بزرگی است اگر بخواهیم یک کلاه پُر اعتماد و با تکیه بر شایستگی را به جای کلاه مربیگری با لوگوی کرمانی بگذاریم و حتی آن را تصور کنیم. خیر! این چرخه‌ای نه تنها با هدف، بلکه بسیار به دور از هدف بوده که اگر سراسر خاک کشور را بگردید، یک یا نهایتا دو مربی کرمانی پیدا می کنید؛ آن هم نه در نقش سرمربی! چرخه‌ای که سال‌ها برای آغاز شدنش داد و هوار کشیده شد اما به راحتی و در قدم‌های اولیه با شکستی بزرگ نتوانست به حیات ادامه بدهد.

گلایه هر کسی که ادعای برازندگی کلاه مربیگری روی سرش دارد، مشخص و گاهی واهی است؛ اینکه فقط "من" می‌‌توانم و کسی اینکاره نیست. تکذیب چرا، حقیقت تلخ همین است. دگربینی کمی از مرز صفر آنطرف‌تر نمی‌رود و خیلی باید عزت نفس در شخصیت یک نفر ورز داده شده باشد که تنها خودش را نبیند و نشناسد! نباید توقع داشت که امروز کلاه شاخصی با لوگوی کرمان روی سر یک مربی باشد و بی تردید این ساختار اصلا شکل گرفته نشده که حالا انتظار یک شبه پدیدار شدن و ظهور یک چهره کاریزماتیک در سطح اول فوتبال ایران را داشت. بحث فقط اعتماد نیست و صرفا نباید به خودبینی مربیان اعتراض کرد اما سوال مبهم و بزرگ این است که بعد از 8 سال خودنمایی مس در لیگ برتر و 5 سال در لیگ یک، آیا نباید کسی از نیمکت رشد می‌کرد تا حالا که استان کرمان به واسطه گل گهر به لیگ برتر بازگشته، یکی از گزینه‌ها کرمانی باشد؟! هرچند که انتخاب نشود و پشت سر ارتباطات باقی بماند!

وینکو دوست داشتنی‌تر از حاجی!

داستان اعتماد نشدن در سیرجان سر درازی دارد که می‌شد آن را از چشمان نگران و پر تردید شهبا قبل از روشن شدن چراغ صعود به لیگ یک مقابل پرسپولیس گناوه دید که اصلا نمی‌دانست آیا با دستان خودش بعد از صعود این داستان را ورق می‌زند یا باز هم قربانی نگاه طعنه آمیز مدیران می‌شود که بودجه ما کفاف توقع پایین شما را نمی‌دهد! اما شهبا می‌دانست اگر همان سال اول به جای وینکو به ناکامی می‌رسید، قطعا روزهای سال سومی که اعتماد بی حد به وینکو ادامه پیدا کرد را هم نمی‌دید. شاید تفکر مدیران شرکت گل گهر تغییر کرده بود اما هیچگاه بودجه چشمگیری که در اختیار وینکو بود به شهبا داده نشد اما رنج ساختن یک تیم در فرایندی سه چهار ساله حالا لذتی دو چندان برای شهبا دارد که البته حق دارد از آینده نامطمئن باشد؛ یکی بیاید، با چهره‌ای طلبکارانه از زحماتش استفاده کند.

احمد نخعی! از اشک تو استقبال کردند

احمد نخعی یک بار ماجرایی را با لحنی تلخ تعریف کرد که بعد از بازگشت با دستان پر از تبریز در اولین بازی فصل متوجه شد که اصلا از او استقبال نمی‌کنند. شاید آن روزها تصور می‌کرد باید بیشتر دلربایی کند تا انتخابش از حالتی پر ریسک خارج شود اما فراموش کرده بود که در این شهر لبخند به شکست‌هایش بیشتر بود و زمانی که چهره‌اش در هم رفته و نالان باشد، برخی به او نزدیک می‌شوند. مس با احمد نخعی نتیجه نگرفت در حالی که با مربی دیگری هم نتوانست نتیجه بگیرد. اما خبری از نگاه مهربانانه‌تر به یک خودی نبود! یک ذره شرم و حس ترحم! واکنش‌ها بعد از شکست احمد نخعی هم حیرت آور بود و به جای دست گرفتن او، یک پتک سرزنش گر تا می‌شد به سرش خورد که درگاه ورود مربیان دیگر را هم بسته‌ای! هرچند که این درگاه قبل‌تر و با اشک‌های یکی از فنی ترین مربیان کرمانی در کنفرانس های خبری از عجز باورنکردنی او بسته شده بود. عجیب است که بعد از استراحت کوتاه نخعی دیگر سراغی از او برای سپردن نیمکت‌های کرمانی گرفته نشد.

منوی سفارشی به جای منوی انتخابی

یک چرخه انتخابی بسیار نادرست برای سپردن نیمکت‌ها شکل گرفته است. جایی که معیار انتخاب بیشتر از آنکه بر اساس کارشناسی نسبت به خواسته‌ها از گزینه باشد، بر اساس استفاده تبلیغاتی نماینده و ارتباط‌های نزدیک و حتی گاهی شانتاژ بوده است. هرچند مدیرانی که در برهه‌هایی از حضور خود دست به انتخاب سرمربی زده‌اند، خیلی بعید است به انتخاب اشتباهشان آگاه نبوده باشند و به ناچار زیر بار انتخاب تحمیلی رفته‌اند تا چرخه انتخاب مربی با تکیه بر تفکر نادرست باشد.

استرس انتخاب مربی زیاد است!

مسئله انتخاب سرمربی برای شهرداری بم و جایگزین اردشیر البندی بسیار جالب بود. ابتدا صحبت از گزینه‌های غیربومی شد اما بعد از اعتراض به مدیران بمی، گزینه‌های کرمانی هم اضافه شدند. جالب اینکه شنیده می‌شد حجم سفارشات بعد از اضافه کردن گزینه‌های کرمانی به حدی بالا رفت که بمی‌ها ترجیح دادند بومی ترین انتخاب ممکن را برای نیمکتشان داشته باشند. این موضوع البته همه ساله در کرمان هم وجود داشته و موج هجوم برای تصاحب گزینه دستیاری مربیان هم شکل جالبی دارد که گاهی باعث پوزخند مربیانی شده که به کرمان آمده‌اند و دچار سردرگمی برای معرفی دستیار خود می‌شدند. جالب اینکه آنها اذعان داشتند در جلسه با گزینه‌های دستیاری خود بیشتر از آنکه از توانایی‌های فنی‌اش بشنوند، از توانایی‌های دیگر گزینه‌ها شنیده‌اند!

این‌ها فقط گوشه‌ای از دلایل نداشتن چهره شاخص از کرمان با کلاه شایسته مربیگری در سطح اول فوتبال کشور است. یک اصلاح تفکر نیاز است که احتمالا دشوار و شاید غیرممکن باشد؛ اینکه از مرز خودبینی فاصله گرفته شود و در سبد انتخابی به کسانی که واقعا می‌توانند ستاره‌ای برای کرمان باشند نگاه ویژه‌تری شود. فرزاد حسینخانی نیز به این جرگه ملحق شده اما اصلا تضمینی وجود ندارد که همانند دوران بازیگری بتواند از این مسیر پر دست انداز عبور کند.

نظرات

نظر دهید

دسته بندی

پربازدید ترین ها