به گزارش کرمان ساکر؛ در طول تاریخ چندین ساله دو باشگاه مسی استان، تعداد بازیکنان بومی که توانستند پول و پلهای به جیب بزنند و اصطلاحا بار زندگی خود را ببندند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد! نداشتن مدیربرنامه های قوی، خودزنی کلیشهای ما کرمانیها، بخل، حسد، کوته فکری برخی مدیران و بسیاری از عوامل دیگر، دست به دست هم دادهاند تا نتوانیم واژه ای جز مظلوم را مقابل بازیکنان بومی قرار دهیم!
نادر فتحاللهی یکی از بیشمار بومیانی است که از این قاعده مستثنی نبود. حضور 22 ساله در مستطیل سبز که عنوان وفادارترین بازیکن تاریخ رفسنجان را با پوشیدن لباس های دو تیم مس رفسنجان و مس سرچشمه را برای او به ارمغان آورده هم باعث تمایز او از سایرین نشد. فتحاللهی در سن 37 سالگی و در فصلی که این باشگاه رفسنجانی در بهترین شرایط مالی خود در تمامی ادوار قرار داشت، از دنیای بازیگری خداحافظی کرد و بلافاصله به کادرفنی تیم بزرگسالان اضافه شد. فصلی که با بریز و بپاش های عجیب و هزینه های هنگفت سرانجام نماینده رفسنجان راهی لیگ برتر شد.
آیا فکر میکنید در طول همین فصل شان و منزلت بازیکنی همچون نادر فتحاللهی حفظ شد؟ قطعا جواب منفیست. وقتی در باشگاهی همچون مس رفسنجان قدرت به دست یک نفر به همراه دار و دستهاش میافتد و مدیرعامل این باشگاه نیز تنها به عنوان ماشین امضا، ایفای نقش میکند، یعنی نادر و نادرها نه پشتوانهای دارند و نه به تنهایی قدرت هیچ مانوری!
با شروع تمرینات تیم مس برای نخستین حضور در رقابتهای لیگ برتر، فتحاللهی خیلی زود با ترک تمرینات، عطای حضور در کادرفنی را به لقایش بخشید. او قید قرارداد چند صد میلیونی خود را زد، تنها به یک دلیل؛ بی احترامی.
وقتی به امثال فتحاللهی که نماد وفاداری فوتبال یک شهر است، بی احترامی و توهین میشود، یعنی یک جای کارمان میلنگد. دلیلش کاملا واضح است؛ آدمکها را چنان بادشان کردیم، کششان آوردیم و با نمایشهای غیر واقعی، بزرگ نشانشان دادیم که متوهم شدهاند. اما همین که دهان باز میکنند داد میزنند کوچک هستند و همین که به اولین میدان سفت میرسند، کوچکیشان از ده فرسنگی زار میزند!
خبر حضور نادر فتح اللهی به عنوان سرپرست تیم فوتبال امید مس رفسنجان شاید در ابتدا اندکی غافلگیرکننده بود، اما همینکه او به هرقیمتی و تحت هر شرایطی حاضر به ادامه حضور در کادرفنی تیم بزرگسال نشد، تحسینبرانگیز است. مگر از عزت نفس گرانبهاتر هم وجود دارد؟ البته برای بازگشتش هم راه باز است؛ انتشار چند استوری با تصاویری بزرگ شده و القاب و عناوینی همچون پدر، بهترین و ... . کاری که دیگر اعضای کادرفنی آنرا به خوبی فراگرفتهاند.
مخلص کلام؛ فرقی نمیکند وفادارترین بازیکن تاریخ شهرت باشی یا بی وفادارترین آن، همینکه مهر بومی بودن بر روی پیشانیات بخورد، یعنی قافیه را باختهای! اینجاست که غرولندکنان میگویی که ای کاش بجای رفسنجانی بودن، شهروند افتخاری آن بودم!
نظرات